تکرار مشکلات کشاورزان در بام نفت ایران/ گوجهکاران خانهنشین میشوند؟+تصاویر
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۴۷۴۴
کشاورزان گچسارانی سرمایهگذاری گستردهای را برای تولیدگوجهفرنگی کردهاندو امیدوارند که با فروش محصول خود ضمن تأمین هزینههای تولید،بتوانند مخارج زندگی خود را طی یک سال مرتفع کنند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی صبح زاگرس؛ دشت لیشتر در شهرستان گچساران دارای ظرفیتهای بسیار خوبی در حوزه کشاورزی است که یکی از ظرفیتهای مهم این منطقه نیز تولید گوجهفرنگی خارج از فصل است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فصل برداشت گوجهفرنگی چند هفتهای است که در لیشتر آغاز شده و کم کم به اوج برداشت این محصول میرسیم تا این محصول به چرخه بازار نیز وارد شوند، هرچند کشاورزان سرمایهگذاری گستردهای را برای تولید گوجهفرنگی کردهاند و امیدوارند که با فروش محصول خود ضمن تأمین هزینههای تولید، بتوانند مخارج زندگی خود طی یک سال را مرتفع کنند.
با این حال امسال حدود ۶۰۰ هکتار گوجه فرنگی پاییزه در بام نفت ایران کشت شده و فصل برداشت هم فرا رسیده است و کشاورزانی که چند ماه تلاش کرده اند تا محصولات شان به بار بنشیند، اما این روزها هم چندان رغبتی به برداشت ندارند اگرچه آن ها مدعی هستند که قیمت آنقدر پایین است که هزینه کارگر و سبد هم در نمیآید.
یکی از کشاورزان می افزاید:دولت تعرفه زیادی برای صادرات در نظر گرفته و همین باعث شده که صادرات انجام نشود و محصولات، مشتری نداشته باشند.آبان و آذر زمان برداشت گوجه پاییزه است، اما با توجه به صادر نشدن محصولات، گوجه تولیدی مازاد بر نیاز کشور میشود و مشتری برای خرید نیست و حتی گوجه برای تولید رب هم خریدار ندارد.
دیگری هم اینگونه ادامه می دهد که دشت لیشتر از قطبهای تولید گوجهفرنگی در کهگیلویه و بویراحمد محسوب می شود که سالانه حجم بالایی از محصول گوجه فرنگی را تولید و وارد بازار میکند، اما این روزها گوجه کاران این منطقه به شدت نگران بازار فروش خود هستند.
جدای از این اظهارات گوجه کاران لیشتر بازهم معتقدند که قیمت گوجهفرنگی در روزهای اخیر به شدت کاهش یافته و با توجه به هزینه بسیار بالای تولید، این کاهش قیمت فروش میتواند کشاورزان را خانهنشین کرده و از کشاورزی دور کند.آنها می گویند با گرفتن وامهای هنگفت از بانکها اقدام به کشت گوجهفرنگی کردهاند و با این هزینههای بالا و درآمد کم دچار مشکلات بسیاری در آینده خواهند شد و ادامه کشاورزی شان نیز به مخاطره می افتد،بنابراین میطلبد که مسئولان عزمی راسخ برای رفع مشکلات گوجه کاران داشته باشند.
با این تفاسیر نیز بیرغبتی گوجه کاران لیشتر و اعتراضات آنان به جهت تعرفه زیاد صادرات گوجه و نبود صنایع تبدیلی در استان، پای استاندار کهگیلویه و بویراحمد را به این مسئله بازکرد تا در گفتگو با "محمد مخبر" معاون اول رئیس جمهور نسبت به رفع هرچه زودتر این مشکل اقداماتی را مورد توجه قرار دهند.
احمد زاده در این خصوص می گوید:مقرر شد تا در زمینه اخذ عوارض صادرات گوجه که از ۶ هزار به ۱۲ هزار تومان افزایش یافته بود، تجدید نظر شود.تصمیم وزارت جهاد کشاورزی مبنی بر افزایش تعرفه صادرات هر کیلوگرم گوجه فرنگی از ۶ به ۱۲ هزار تومان باعث بالا رفتن هزینه های تمام شده این محصول و مشکلاتی برای کشاورزان شده است.
استاندار کهگیلویه و بویراحمد می افزاید:همزمانی برداشت محصول در دیگر استان ها، تولید انبوه، نبود بازار و تقاضای متناسب با تولید، نبود صادرات به کاهش قیمت گوجه فرنگی و تشدید مشکلات گوجه کاران افزوده است.
وی ادامه می دهد:از هزار هکتار سطح زیر کشت گوجه در استان ، ۶۵۰ هکتار آن در منطقه لیشتر گچساران قرار دارد و بر اساس آمار سازمان جهاد کشاورزی بیش از ۵۰ هزار تن محصول روی دست کشاورزان مانده است.
استاندار کهگیلویه و بویراحمد درادامه هم تاکید می کند که برای جلوگیری از زیان گوجه کاران، باید راهکاری ارائه شود که خرید حمایتی از آن ها انجام شود و یا به سردخانه ها و کارخانه های تولید رب گوجه فرنگی انتقال داده شوند.
اما این گفتگوی استاندار کهگیلویه و بویراحمد با معاون اول رئیس جمهور پایان این مشکل نبود و عصر روز گذشته نیز برای بررسی مشکلات گوجه کاران لیشتر گچساران،شخصا به این منطقه رفت و با کشاورزان لیشتر دیدار و گفتوگو کرد.
احمدزاده در این دیار هم گفته بود که دولت در سال گذشته در تعرفه تغییراتی داد و تعرفه صادرات را از 6 هزار تومان به 12 هزار تومان درهر کیلو افزایش داد و این افزایش تعرفه موجب شد که صادرات گوجه با مشکل مواجه شود و هزینه صادرات برای کشاورزان بالا برود.
وی در ادامه عنوان کرده بود که در خصوص مشکل گوجه کاران با وزیر کشاورزی صحبتی داشتیم از وی خواستیم که تعرفه گوجه کاران برداشت شود تا به کشاورزان کمکی شود و همچنین با صادرات گوجه بخشی از خسارات گوجه کاران جبران شود که خوشبختانه موافقت شد و تعرفه برداشته شد.
هرچند استاندار کهگیلویه و بویراحمد تاکید کرده بود که باید تلاش کنیم تا هرچه سریعترگوجهها برداشت و صادر شود.
با این تفاسیر نیز معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان تعاون روستایی در گفتگو با رسانه ها با اشاره به افت قیمت گوجهفرنگی در کشور گفته بود که مشکلات گوجهکاران در سطح ملی پیگیری و چارهاندیشی میشود.
به گفته محمد علی نیکبخت طی یک هفته اخیر مشکلات گوجهکاران با جدیت دنبال شده و پیگیری مستمری در این زمینه صورت گرفت.مهمترین وظیفه جهاد کشاورزی حمایت از تولید و تولیدکننده است و همه ظرفیتها را در این زمینه به کار گرفتهایم.
معاون وزیر جهاد کشاورزی بیان کرده که حق کشاورزان است که محصول آنها به موقع فروش برود. همه این مسائل مربوط به وزارت جهاد کشاورزی به تنهایی نیست و دستگاههای مختلف در این زمینه تأثیرگذار هستند.
نیکبخت بیان اینکه با همه توان و ظرفیت از گوجهکاران حمایت خواهیم کرد بیان کرده که هیچکس در کشور راضی به ضرر کشاورزان نیست و همه توان خود را در راه حمایت از کشاورزان به کار میگیریم که با هماهنگی میادین تلاش میکنیم بازار گوجهفرنگی بهبود یابد.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: استاندار کهگیلویه و بویراحمد مشکلات گوجه کاران تولید گوجه فرنگی گوجه فرنگی جهاد کشاورزی صادرات گوجه هزار تومان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۴۷۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تکرار قصه ناتمام زنکشی/ زیبا؛ زن ارومیهای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
روزنامه شرق نوشت: بیستم اسفندماه حوالی ساعت پنج عصر تنها چند روز مانده به نوروز ۱۴۰۳ یک زن ۲۷ساله به نام زیبا صیاد در ارومیه به دست همسر سابق خود با شلیک گلوله به قتل رسید. زیبا فقط ۱۰ روز بود که از همسرش طلاق گرفته بود. هنگامی که مأموران آگاهی به همراه احسان، برادر زیبا، به خانه قاتل مراجعه میکنند، مادر و خواهران قاتل با دیدنشان دست میزنند و کِل میکشند و فریاد میزنند که آخِیش دلمان خنک شد و پسرمان انتقامش را گرفت.
آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۲ است، عطر بیدمشک کوچههای ارومیه را پر کرده و خیابانهای شهر مملو از خانوادههایی است که به دنبال خرید عید هستند. شور آخرین روزهای سال را میشد از هوای بهاری آن روز کاملا حس کرد. در کلاس کوچک طراحی در خیابان عمار، ۱۲ دختر هنرجو و زیبای ۲۷ساله با عشق و علاقه مشغول نقاشی بودند. نقاشی زیبا، دختری بود با موهای بافتهشده که چند سیب را در دستان خود گرفته و با نگاهی زیبا و سرشار از احساس به نقطهای خیره شده بود. زیبا خبر نداشت که این آخرین باری است که قلم در دست گرفته و آخرین طراحی خود را به تصویر میکشد.
همگی در حال طراحی بودند. درِ کلاس با صدای بلند باز میشود و مردی با یک کاپشن سیاه و اسلحه به دست وارد میشود و به همه یک نگاه میاندازد و زیبا را صدا میزند. زیبا از جایش بلند میشود. شاهدان میگویند از ترس به خود میلرزید و دستانش را روی سرش گذاشت و فریاد زد وای وای....
مرد با خونسردی تمام نزدیک شد و یک گلوله به سر و دو گلوله دیگر به سمت قلبش شلیک کرد و زیبا درحالیکه مدادش در دستش است، غرق در خون نقش بر زمین میشود. قبل از رسیدن آمبولانس دیگر جانی در بدن نداشت. مسئول آموزشگاه که نقاش جوانی است، بلافاصله دنبال قاتل میدود؛ اما دو نفر از اولیای هنرجویان که دم در آموزشگاه حضور داشتند، از ترس اینکه مبادا به معلم هم شلیک شود، مانع شدند. قاتل بلافاصله پا به فرار گذاشته بود و تا به امروز نیز دستگیر نشده است. بلافاصله با آمبولانس و پلیس تماس میگیرند. همه ترسیده بودند و در میان هنرجویان نوجوانهای ۱۲، ۱۳ساله هم بودند که بیشتر از همه ترسیده بودند.
روایت مسئول آموزشگاهروزی که خبرنگار برای مصاحبه و دیدن صحنه قتل زیبا به آموزشگاه مراجعه کرد، مسئول آموزشگاه چشمانش هنوز قرمز بود، با شوهرش درِ آموزشگاه را برای ما باز کرد. یک هفته گذشته بود. اثری از خون زیبا در صحنه نمانده بود. پری مداد زیبا را نشان داد که بر زمین افتاده بود و گفت ببین هنوز مدادش اینجاست.
پری با صدای بغضآلود و چشمان گریان گفت: صحنه بسیار دردناکی بود و روز حادثه چند نفر از هنرجویان زبانشان بند آمده بود و چند نفر دیگر هم کارشان به بیمارستان کشید. همه جای کلاس غرق در خون زیبا شده بود.
۲۰ روز بعد از مرگ زیبا در محل آموزشگاه برای زیبا مراسم یادبود گرفتند. خواهر زیبا فقط دو، سه کلمه توانست حرف بزند و بعد زد زیر گریه و مدام میگفت خواهرم خیلی سختی کشید، خیلی مظلوم بود.... وقتی مادر زیبا داخل آموزشگاه شد، با گریه و زاری در جایی که زیبا به قتل رسیده بود، ایستاد و میگفت فدای نقاشیهایت شوم دختر مظلوم من....
پدر زیبا کشاورز است و دو همسر دارد که مادر زیبا همسر دومش است و به همین خاطر زیبا در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده بود. بعد از آنکه دیپلمش را میگیرد، پسرعمویش جلال که ۱۰ سال از زیبا بزرگتر بود، به خواستگاریاش رفت. جلال در بازار ارز فعالیت میکرد. پسر کوچک خانواده و نور چشم پدر و مادرش بود.
احسان، برادر زیبا که مهندس عمران است و حدود سه سال نیز از او بزرگتر است، از نحوه ازدواج خواهرش میگوید: «همه ما به انجام این وصلت راضی بودیم و فکر میکردیم زیبا با این وصلت خوشبخت میشود و انگار زیبا هم باورش شده بود. زیبا عاشق جلال نبود و تنها بر اساس سنتهای کهن و عقبمانده و اینکه در خانه عمویش خوشبخت میشود، ازدواج کرد. خانواده عمویم دو پسر داشتند و عاشق پسرانشان بودند و خیال ما این بود که برای عروسهایشان نیز همینطور خواهند بود که این تفکرات کاملا اشتباه و بیاساس بود.
درحالیکه شهر حالوهوای عید را به خود گرفته بود، در میان ترافیک شدید خیابانها و شور و اشتیاق مردم برای خرید عید، زیبا به همراه ۱۲ نفر دیگر از هنرجوهای آموزشگاه برای جلسه آخر سال در آموزشگاه نقاشی حضور داشتند.
زیبا صیاد در ۱۸ سالگی به اصرار خانواده خود با پسرعمویش ازدواج میکند و خانواده زیبا از این ازدواج بسیار خوشحال بودند، به خیال اینکه دخترشان خوشبخت میشود. حاصل این ازدواج دو پسر هشت و پنجساله بود.
احسان صیاد، برادر زیبا، با چشمان گریان و صدای لرزان مدام میگفت که «خواهر من مظلوم بود و تنها گناهش طلاق و نماندن در شکنجهگاه خانه همسر بود؛ تاوان طلاق مرگ نیست...».
آنطور که برادر زیبا میگفت، «از همان اوایل ازدواج زیبا با خانواده همسرش دچار مشکل میشود و بارها انگ دزدی از طرف خانواده همسر به زیبا زده شده بود و همین امر باعث اختلاف بین دو خانواده شد. بعد از این ماجرا بارها و بارها زیبا از سوی همسرش بازدید بدنی میشود.
زیبا طبق سنن قدیم در یکی از طبقات خانه پدرشوهرش زندگی میکرد و همین امر باعث شده بود که همه اعضای خانواده در زندگی زیبا دخالت کنند و بارها و بارها نهفقط از سمت همسر بلکه از سمت همه اعضای خانواده همسرش مورد اذیت و آزار روانی و گاهی خشونت فیزیکی قرار میگرفت».
۲ سال زندانی درخانهبعد از دعوایی که میان دو خانواده انجام شد، زیبا به مدت دو سال تمام در خانه زندانی شده بود و حق بیرونرفتن از خانه را نداشت؛ حتی از تماس تلفنی با پدر و مادرش هم محروم بود و، چون زیبا در آن زمان دارای یک فرزند شیرخوار بود، خانوادهاش در مدت این دو سال به خاطر فرزند شیرخوار زیبا هیچ اقدامی انجام ندادند تا زمانی که پسرش را از شیر گرفت. بعد از درستنشدن وضعیت زندگی زیبا و ادامهدارشدن حبسش در خانه، پدرش از طریق کلانتری اقدام و او را از خانه شوهرش خارج میکند و همین قضیه باعث تشدید اختلاف بین دو خانواده شد.
بعد از این ماجرا عزم زیبا و خانوادهاش برای گرفتن طلاق جزم میشود. در مدت سه سالی که زیبا در خانه پدرش بود، با وجود حق قانونی اجازه دیدن فرزندانش را نداشت و طبق گفته احسان بارها و بارها پدر، برادر و خانواده همسر زیبا همه اعضای خانواده زیبا را تهدید به مرگ کرده بودند و حتی خود زیبا این موضوع را نیز در دادگاه مطرح کرده بود.
احسان درحالیکه اشکهایش همچنان جاری است، ادمه میدهد: «خواهر من قربانی تبعات نگاه مالکیت در نزد برخی مردها شد. مرد مالک زن نیست، سند ازدواج سند مالکیت نیست. ما بههیچعنوان حق نداریم حتی اگر زمانی رفتار نامناسبی از طرف زن انجام شود، او را بکشیم. این رفتار غیرقابل بخشش است و نه در هیچ کجای دین، نه قرآن و نه در سنت و احادیث ما آمده است. حتی بزرگان دین برای مسائل ناموسی هم شرط و شروط بسیار سنگینی گذاشتهاند، چه برسد به کسی که تنها گناهش طلاقگرفتن و رهایی از برزخی بود که خانواده همسر برایش به وجود آورده بودند. تمام خانواده مثل کوه پشت زیبا بودیم و پدرم در مدت این سه سال با موی سفیدش هر روز به خاطر زیبا در دادگاههای شهر سرگردان بود و تا آخرین لحظه پشتیبان زیبا بود.
زیبا همواره از مرحله به مرحله پیشرفتهایش در هنر برایم میگفت. زیبا آرزو داشت یک روز به بزرگترین هنرمند کشور تبدیل شود، نقاشیهایش تماما احساسی و زیبا بود و همیشه در پیجش مینوشت که سلاح هنرمند هنر او است. سلاح زیبا اسلحه کلت نبود، سلاح او نقاشیهایش بودند».
برادر زیبا در انتهای صحبتهایش گفت: «ما میخواهیم قاتل زیبا هرچه زودتر دستگیر شود و مجازات او عبرتی شود برای تمام افرادی که میخواهند در این راه قدم بردارند؛ چراکه اگر این قاتل و قاتلانی مانند جلال دستگیر نشوند و برای جامعه روشن شود که میشود کشت و فرار کرد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و شاهد قربانیشدن زیباهای دیگری در جامعه خواهیم بود».
احسان میگوید داستان زیبا باید شنیده شود تا پسرهایش وقتی بزرگ شدند، آن را بخوانند. با توجه به وضعیت روحی نامناسب و ترس و اضطرابی که تمام وجودش را فراگرفته بود، به اصرار احسان، زیبا برای ازبینرفتن استرس و افسردگی شدیدی که داشت پیش روانشناس میرود.
تهدید به مرگآنطورکه دکتر ثریا انوری روانشناس میگفت «زیبا بارها و بارها از سمت همسرش تهدید به مرگ شده بود و همین امر باعث افسردگی و ترس و اضطراب شدید در او شده بود. درواقع زیبا دختر بسیار آرام و سازگار با شرایط بد زندگی بود و این صبر و شکیبایی زیبا را تبدیل به یک دختر بسیار قوی کرده بود و توانست بعد از جلسات رواندرمانی راهش را پیدا کند. زیبا در حال تبدیلشدن به یک مربی حرفهای در هنر مورد علاقه خودش بود و همه اینها نشان از این داشت که توانسته بود قدمهای خیلی مؤثری برای زندگی خودش بردارد و قطعا چیزی که در تمامی جلسات خیلی ذهن من را درگیر میکرد، دلتنگیهای شدید برای بچههایش بود و به احتمال بسیار قوی با سرگرمکردن خود در زندگی روزمرهاش میخواست یک سرپوش بر تمامی احساس دلتنگی خود برای بچههایش بگذارد».
طبق گفته دکتر ثریا انوری، روانشناس زیبا، «مواردی مانند سرنوشت زیبا در شهر ارومیه بسیار اتفاق میافتد که اکثر آنها رسانهای نمیشوند. نمونه واضح آن مراجع چهار سال قبل بوده که مرد با تشخیص دادگاه به کلینیک آمده بود و قاضی از روانشناس خواسته بود که تشخیص دهد آیا این شخص بیمار روانی است و حرفهایی که ادعا میکند، درست است یا نه؟ روانشناس بعد از نیمساعت مصاحبه با این شخص متوجه میشود که این شخص پارانوئید یا همان شکاک است و شکی که داشت، این بود که خانم من با برادرم رابطه دارد و چنین ادعاهایی قطعا باید پیش یک فرد متخصص بررسی شود؛ چراکه تشخیص این ادعا پیش افراد دیگر بسیار سخت است و در این میان تا روانشناس تشخیص خود را به همراه نامه سربسته برای قاضی فرستاد، طرف فرصت پیدا کرده بود و همسر، برادر، پدر و مادر خودش را کشته بود؛ صرفا به خاطر یکسری توهمات و افکار نادرست و صرفا به خاطر اختلال روانی که قابل تشخیص نبوده حتی برای قاضی دادگاه چهار نفر بیگناه کشته شدند».
زیبا توانست تحت نظر روانشناس بعد از حدود یک سال روحیه از دست رفته خود را به دست آورد و ترس و دلهرهاش کمتر شود؛ به همین خاطر تصمیم میگیرد که به دنبال آرزوهایش برود؛ آرزوهایی که با ازدواج زودهنگام و اجباریاش نتوانسته بود به آنها برسد. به همین جهت زیبا به کلاس آموزش نقاشی میرود و در مدت یکسال و نیمی که به آموزشگاه رفت، توانست به پیشرفتهای زیادی در هنر موردعلاقهاش برسد. زیبا از دوران کودکی به نقاشی علاقه خاصی داشت و آرزو داشت نقاش شود.
بالاخره زیبا با گذراندن مشکلات و سختیهای بسیار و با حمایت خانوادهاش توانست بعد از سه سال از همسرش جدا شود، اما درست ۱۰ روز بعد از طلاق، شوهر سابق زیبا در کمال ناباوری با شلیک سه گلوله به زندگی او پایان میدهد.
آنگونه که رسول گلهبان، مدیر یکی از رسانههای محلی ارومیه که درباره پرداختن به گزارش زنکشی و خودکشی زنان و عواقب آن تجربه داشت، میگوید: «پرداختن به اخبار و گزارشهای زنکشی مخصوصا در جوامع سنتی و عشیرهای در عین اینکه بسیار ساده است، اما دشواریها و عواقب خاص خودش را نیز دارد. ساده از این جهت که مثلا، چون در جوامع و خانوادههای عشیرهای ارومیه روابط فامیلی بسیار نزدیک است و تقریبا همه این خانوادهها در ارومیه با هم نسبت فامیلی و خانوادگی دارند، پیبردن به دلیل یا دلایل چنین اقداماتی ساده و سریع است. درواقع تا یکی از رسانهها میخواهد به ماجرا ورود پیدا کند، باید اول از خانِ فشارهای خانواده و دوستان بگذرد؛ چراکه به محض ورود به حوادثی مانند زنکشی و خودکشی زنان باوجود دردستداشتن اطلاعات با فشاری که از طرف خانوادههای مقتولان یا متوفیان به خانواده شخص رسانهای وارد میشود، بهناچار و خلاف میل باطنی بسیاری از رسانههای محلی از ورود به چنین قضایایی به خاطر صیانت از خانواده خود دوری میکنند».
دکتر جعفر احمدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، به بررسی علت پدیده زنکشی در جوامع سنتی و عشیرهای با توجه به تکرار مکرر این پدیده و حساسیت این مسئله در چنین جوامعی میپردازد: «درباره چرایی پدیده زنکشیهای اخیر از دیدگاه جامعهشناسی میتوان از چند رویکرد مختلف به آن نگاه کرد. از رویکرد تضاد یا تعارض منافع میتوان به این شیوه تحلیل کرد که زنان معمولا توسط مردان به قتل میرسند؛ بنابراین تعارض منافع زن و مرد یک تعارض سنتی است که از گذشتههای دور در جامعه وجود داشته است.
اگر فوکویی به این مسئله نگاه کنیم، این تضاد بیشتر به شکل اعمال قدرت در روابط بین این دو جنس خود را نشان میدهد. البته این اعمال قدرت در گذشته (یعنی جوامع سنتی) از طریق گفتمان مردسالار اعمال میشد. در آن زمان اعمال قدرت مردان بر زنان از طریق گفتمان مردسالار بود. به این معنا که یک سیستم شناختی و ارزشی در جامعه حاکم بود که بر ماهیت و نقش اجتماعی زنان تأثیر میگذاشت و این سیستم شناختی و ارزشی را همه افراد جامعه پذیرفته بودند. در نتیجه تبعیت زنان از مردان امری پذیرفته شده بود و اگر زنی از این گفتمان و شیوه اعمال قدرت تبعیت نمیکرد، تنبیه میشد و شکل تنبیه هم سلطه بر جان و زندگی او بود. از این منظر، در آن دوران به زنکشی نهتنها بهعنوان یک اعتداء جسمی بر زنان، بلکه به عنوان یک ابزار برای تقویت ساختارهای قدرت و تثبیت نقشهای جنسیتی نگاه میشد. اما به واسطه تحولات مدرن امروزه زنان نهتنها گفتمان مردسالار را نمیپذیرند بلکه حاضر به پذیرش نقشهای تحمیلشده این نظام و گفتمان هم نیستند. در بعضی از جوامع، هنوز تهنشستهای فکری و ارزشی نظام مردسالار در بین برخی مردان باقی مانده است.
این مردان در تقابل قدرت زنانه حاضر به پذیرش موازنه این قدرت نیستند. از طرفی هم زنان بهواسطه پذیرش نقشهای جدید اجتماعی حاضر به پذیرش سلطه مردانه نیستند. درنتیجه تقابل و تعارض منافع زن و مرد به وجود میآید. مردی که میخواهد اعمال قدرت کند و زنی که حاضر به پذیرش چنین قدرتی نیست؛ پس مرد اقدام به گرفتن جان زن میکند، چون تنها شکل تنبیهی که این مردان میشناسند، ستاندن جان و زندگی زنان است. درنهایت باید گفت زنکشی در عصر کنونی نشاندهنده تسلط گفتمان مردسالارانه نیست بلکه نشان از عدم پذیرش این نظام از سوی زنان دارد».
tags # قتل خانوادگی ، اخبار حوادث سایر اخبار آیا انسان میتواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟